شما هر جای دیوان پروین اعتصامی را که باز کنید، میبینید دو طرف هستند که دارند با هم یکی به دو میکنند. یک جا نخ و سوزن با هم بحث میکنند، یک جا مست و محتسب با هم مناظره دارند، حتی مواد توی آشپزخانه هم با هم گفتگو دارند.
هرچند تمام این یکی به دو کردن ها، پر هستند از پندهای اخلاقی، اما این طور هم نیست که خالی از طنز باشد.
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفتای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
یا در شعر دیگرش سیر و پیاز این طور از خجالت هم درمی آیند:
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین، چقدر بدبویی!
و پیاز که این گونه جواب میدهد:
تو گمان میکنی که شاخ گلی
به صف سرو و لاله میرویی؟
در اشعار پروین حتی حبوبات هم با هم مناظره دارند:
عدسی وقت پختن، از ماشی
روی پیچید و گفت این چه کسی است
ماش خندید و گفت غره مشو
زانکه، چون من فزون و، چون تو بسی است
هر چه را میپزند، خواهد پخت
چه تفاوت که ماش یا عدسی است؟
و این هم مناظره نخ و سوزن، که سوزن به نخ میگوید: چرا هر جا میرم، تو هم مثل سریش پشت سرم راه میافتی؟!
در دست بانویی به نخی گفت سوزنی
کای هرزه گرد بی سر و بی پا چه میکنی
ما میرویم تا که بدوزیم پارهای
هر جا که میرسیم، تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر به روز تجربه تنها چه میکنی؟
نکته جالبی که در این مناظرات وجود دارد این است که هر کدامشان به طرف مقابل حمله میکند، با ضدحمله شدیدتری از طرف مقابل مواجه میشود و جواب دندان شکن دریافت میکند.